آگاهی برند به یاد آوری
بتوانید مشتری را متقاعد کنید که محصول بهتری دارید، به سرعت یک تفکر دیگر به ذهن مشتری میآید: اگر موبایل شما بهتر از موبایل های سامسونگ است چرا بازار را مثل سامسونگ در دست ندارید؟ حتی اگر چند جعبهی سیاه هم با شما موافق باشند، صاحبان این جعبههای سیاه خیلی زود اجازه میدهند که اکثریت شرکتهای کم تبلیغات شکست خورده تلقیمی گردید. برای اطمینان از اعتبار احساسی اجرای موثر در پیوند دادن مزایای مورد نظر با برند در ذهن آدم ها، لازم بود یک اندازه گیری غیر مستقیم، در طول زمان و از طریق چیزی مانند یک مطالعه نظارتی مستمر انجام پذیرد. ما می دانیم که برای استراتژی های اطلاعاتی تلقی برند به اطلاعات نیاز
اند، کلید کار درک آگاهی برند و تلقی برند است. آگاهی برند، تماما پیوند بین یک برند و نیاز گروه است، همان چیزی که مردم بدنبال آن هستند. برند باید بگونه ای در ارتباطات بازاریابی خود جایگیری شود که وقتی نیاز به یک محصول بوجود می آید، همان برند در ذهن تداعی شود. سپس، برند باید با مزایایی پیوند بیابد که دلیل موجهی برای مد نظر قرار گرفتن ایجاد نماید (مزیت جهان شمول ‘بهترین’ برای یک برند جایگیری شده مرکزی). چنین پیوندی است که مبنای برپایی تلقی برند مثبت قرار می گیرد و به نوبه خود دارایی برند مثبت را بوجود می آورد.مزایا نقش مهمی را در جایگیری موثر برای ارتباطات بازاریابی بازی می کنند. اما همانگونه که تا اینجا اشاره شد، مزایا با تلقی برند ارتباط دارند و تلقی برند چیزی است که انگیزه خرید را بوجود می آورد. ‘من کدبری را دوست دارم’ یک تلقی نسبت به کدبری است که در ذهن مصرف کننده بین برند و یک دلیل احتمالی خرید ارتباط برقرار می کند: رضایت حسی. این تلقی برند از کجا می آید؟ این نتیجه یک یا چند باور در خصوص مزایای خاصی است که از کدبری تجربه شده است. استراتژی ارتباطی موثر نیازمند درک ساختار این باور و کنید اما واکنش شما در برابر آنها قابل کنترل است.شما میدانید که مشتریان اقتصاد جدید بیشتر از آنکه به شما واکنش مثبت نشان دهند، جواب رد خواهند داد ، اما با استفاده از تکنیکهای زیر میتوانید جواب رد آنها را به جواب مثبت تبدیل کنید. کنترل اوضاع را دست بگیرید.بدون توجه به شرایط و موقعیت شدیداً به دنبال جواب مثبت باشید.احساسات خود را دخیل نکنید و جواب رد آنها را به عنوان رد شخص خودتان برداشت نکنید.دلایل اشتباه برای رد کردن پیشنهادتان را تشخیص دهید ، نادیده بگیرید و حرف خودتان را به کرسی بنشانید. به دغدغههای واقعی مشتریان اشاره کنید تا بتوانید جواب مثبت بگیرید.مشتریان اقتصاد جدید عدم تمایل شان به خرید محصول و خدمت شما را اعلام خواهند کرد.با شناسایی سؤالات و دغدغههای مخفی در پشت جواب ردشان را بیابید و پاسخ و راهحلهای مناسبی فراهم کنید.خودتان را جای آنها قرار دهید و تمام دلایل ممکن برای رد کردن پیشنهادتان را فهرست کنید.فروشندگان بزرگ خود را برای هر شرایطی آماده میکنند و نشان میدهند که محصول یا خدمتشان چگونه متناسب با نیازهای مشتریان است. آنها از قدرت مثبت «آماده شدن برای شرایط تعیین نیازها است. پردرآمدترین فروشندهها ، سوالات خود را از قبل به دقت آماده میکنند ، آنها را یاداشت کرده و به ترتیب میپرسند.بدترین فروشنده کسی است که هرچه به ذهنش میرسد را بیان کند و در حین مکالمه فروش ، از یک مطلب به مطلب دیگر بپرد. پرسیدن سوالات نامرتبط بدون شک از اعتبار شما میکاهد و دستیابی به فروش را بسیار دشوار میکند. قانون چهارم: ارائه متقاعدکنندهارائه همان چیزی است که منجر به فروش واقعی میشود. در فرایند فروش میتوانید اشتباهات زیادی مرتکب شوید، اما کیفیت ارائه ، تعیینکننده خرید یا عدم خرید مشتری است.بهترین روش فروش، نشان دادن ، توضیح دادن و پرسیدن یک سوال است. برای مثال میگویید:«این یک نرمافزار حسابداری برای مشاغل کوچک است که با آن میتوانید همه اعداد کسبوکار خود را مدیریت کنید. آیا به این موضوع علاقه دارید؟»در ارائه فروش از «فروش آزمایشی» استفاده کنید. این سوالی است که میتواند بدون متوقفکردن فرایند فروش، جوابی «منفی» داشته باشد، زیرا فرصت دیگری برای ارائه پاسخ در اختیار فروشنده قرار میدهد. برای مثال:فروشنده: آیا مایلید این نرمافزار را روی لپ تاپتان نصب صورت عدم موفقیت ، شغل دیگری پیدا کنید تا بتوانید در زندگی پیشرفت کنید. همیشه شاد باشید. همیشه شاد باشید و به این ترتیب شادی را به دیگران هم منتقل کنید.به یاد داشته باشید که ما لبخند نمیزنیم که شاد شویم بلکه چون شاد هستیم لبخند میزنیم این حالت زمانی میسر است که ذهن خود را واداریم به چیزهای خوب فکر کند.این امر زمانی اتفاق میافتد که مطالب خوب بخوانیم و با دوستانی هم صحبت شویم که افکار خوبی دارند.مراقب باشید بدون توجه به آن که ظاهر مشتری چگونه است، خوش رفتار یا بد رفتار است، تحصیل کرده است یا خیر رفتار انسانی و مثبت خود را با اوحفظ کنید.شاید این امر سخت باشد اما میتوانید این امر را جز عادات خود در آورید. رفتار خوب را بیاموزید. نام مشتری خود را یاد بگیرید و آن را هنگام صحبت به کار ببرید. مشتری هنگامی که نام خود را میشنود احساس میکند به موسیقی دلنشین گوش میدهد.هرگز با مشتری بیش از حد آشنایی و دوستی برقرار نکنید.البته تعیین حد و مرز قدری مشکل است، این دیگر بسته به هنر شماست که چگونه تعادل برقرار کنید. مطمئنا راه اشتباهی را طی نخواهید کرد.هرگز بددهنی نکنید.اگر مسئول فروش باشید از